مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!

ساخت وبلاگ
اصلاح یک خبر و تاکید یک هشدار؛تصادف در جاده گناباد به قاین پنج کشته برجای گذاشت. این تیتر یک خبر است که در خبرگزاری ها آمده است. خبر تلخ است و کلافه کننده. البته باید چنین اصلاح کرد؛ تصادف در جاده قاین به گناباد. من اهل منطقه ام. در 20 کیلومتری گناباد به قاین، جاده دوبانده است و امکان برخوردی چنین وجود ندارد. برای این که به یقین برسم با حمید آقای صفری، خبرنگار قدیمی گناباد هم تماس می گیرم. او هعم می گوید در 20 کیلومتری گناباد حادثه اتفاق افتاده است. در همان قطعه 30 کیلومتری که همچنان دوطرفه است. همان قطعه باقی مانده از جاده مرگ. عنوانی که رسانه های خراسان رضوی به این جاده داده بودند از قدیم از بس که مرگ می دوید در آن. در جاده ای که از مشهد تا بیرجند امتداد داشت. الحمد لله باند دوم، هر چه به موازات باند اول قد کشید، از قامت مرگ هم کاسته شد. اما این قطعه همچنان مانده است. ساخت باند دوم به کندی صورت می گیرد. بسیار کند. همینن هم باعث شده است تا داس مرگ در این مکان به دروی زندگی ها تیز تر باشد. این 30 کیلومتر که در حوزه خراسان رضوی است و 12 کیلومتر باقی مانده از مسیر قاین- بیرجند اگر دوبانده شود، بساط حوادثی چنین زندگی سوز، از این مسیر پر تردد و چند استانی جمع خواهد شد. هرچه هم کندتر حرکت کنیم هزینه اش را با جان مردمان باید بپردازیم. فکر می کنم اگر حساب و کتاب ریالی هم بشود، دیه ها و خسارت ها که در حساب آید، ماشین حساب هم گواهی خواهد داد، هزینه حوادث اگر بیشتر از هزینه ساخت باند دوم نباشد کمتر هم نخواهد بود. حال آن که ما نسبت به جان مردمان مسئولیم. کشته های این حوادث را هم شاید بتوان در همان قاعده ای دید که مرگ هر کدامشان به اندازه قتل همه انسان ها بر ذمه ما نوشته می شود. می شود ب مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 16:57

"امروز بالاترین ارزش‌ها، خدمت به مردم و تأمین رضایت آنهاست و اگر می‌خواهیم اسلام و جمهوری اسلامی در صحنۀ اجتماع، جامۀ عمل بپوشد باید وظیفۀ خدمت به ملّت و جلب رضایت آنان را به طور کامل و صحیح به انجام رسانیم." این را آیت الله مظاهری از مراجع تقلید می گوید تا همگان را به ضرورت خدمتگذاری بی منت و توام با تکریم مردم توجه دهد. وی خواستۀ اسلام و مطالبۀ دین را توجّه به همۀ ابعاد زندگی مردم اعمّ از نیازهای اقتصادی و معیشتی و نیازهای فرهنگی و اجتماعی دانسته و گفت: "اگر به مسائل فرهنگی نظیر حجاب باید توجّه شود، به گرفتاری‌های معیشتی و سایر سختی‌ها و گرفتاری‌های مردم نیز باید توجّه کافی و وافی مبذول گردد." چه اگر بتوانیم زندگی مردم را تدبیر و امورشان را تمشیت کنیم، در حوزه اثرگذاری فرهنگی هم موفق خواهیم بود. عکس ماجرا هم صادق است؛ اگر- خدای نکرده- نتوانیم در این امر به توفیق برسیم، اگر فقر اقتصادی دامن ها را همچنان در مشت بفشرد، در عرصه فرهنگ به فقری فلاکت بار تر خواهیم افتاد. کسی هم حرف ما را نخواهد شنید. آیت الله در ادامه، امید را عاملی راه‌گشا در تضمین حرکت به سوی رشد دانست و تأکید کرد:" با وجود همۀ مشکلات و معضلات گوناگون، نباید از اصلاح امور و سامان یافتن مشکلات ناامید و مأیوس شد بلکه باید با تلاش بیشتر و دقّت و جدّیتِ صادقانه، به دنبال خدمت به مردم و باز کردن گره‌های آنان باشیم." این رسم الخطی است که باید برای رستگاری فردی و اجتماعی و ملی در پیش گیریم. یعنی هم منتقدانه و مومنانه زاویه کاوی کنیم برای امور و هم امید را به عنوان جانمایه تحول زنده نگهداریم. دقیقا جایی که نقد مومنانه و حرفه ای از سیاه نمایی ویرانگر جدا می شود همین جاست. منتقد، سیاهی موجود را نشان می دهد تا دست های توان مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 16:57

بلد نيستيم حرف بزنيم. هرکس حرفي بزند که به مذاق‌مان خوش نيايد، مباهته وار او را به رگبار تهمت مي‌بنديم. کلي برچسب خرجش مي‌کنيم تا به هر شکل از ميدان به در شود. از مدافع بي‌بند و باري، غرب زده، مردم فريب، آب به آسياب دشمن ريز، ضد انقلاب و... گرفته تا محترمانه‌ترين برچسب؛ فريب خورده! اصلا هم فکر نمي‌کنيم شايد نگاه و کلام خود ما درست نباشد. خود را و پندار خويش را "حقِ مطلق" مي‌شماريم. آن وقت به خود حق مي‌دهيم به هر وسيله‌اي متوسل شويم. غير خود را باطل بخوانيم و دفع شرش را بخواهيم. لابد هم خداوند بي‌کم و کاست بايد اجابت کند. اين رفتارذت هر چه بتوان ناميد، با منطق ديني و اخلاقي و انساني ناسازگار است. ديکتاتور‌ها هستند که کلام خلاف پندار خود را تاب نمي‌آورند. ديکتاتور هم که لزوما نبايد در قامت يک حاکم جبار ظهور کند. گاه در وجود تک تک ما، خود را تکثير مي‌کند. اين خوي در وجود ما آدم‌هاي عادي هم که باشد، همان ديکتاتور يست. گاه اين نوع خطر ناکتر از نوع بروز در يک فرد است که حاکم باشد. گستردگي کار و فراگيري جمعيتي، اين را پر خطر‌تر مي‌کند. ياد بگيريم هرکه مثل ما فکر نمي‌کند، لزوما دشمن ما نيست. حد اکثر برادر غير هم‌انديش ماست. در يک کشور و بر يک پهنه و با يک اعتقاد و دين و مليت با ما زيست مي‌کند. ما با اويي که شايد فردا در سنگر دفاع از وطن کنار ما باشد چنين گزنده و تند رفتار مي‌کنيم حال آنکه در خطبه 198 نهج‌البلاغه از زبان امير مؤمنان(ع) مي‌خوانيم، هنگامي که در جنگ صفين مشاهده کرد که يارانش در مقابل فحاشي لشکر معاويه، اقدام به فحاشي مي‌کنند، فرمود: "من براي شما نمي‌پسندم که دشنام دهنده باشيد، ولي اگر شما کارهاي آنها را توصيف کنيد و حالشان را باز گوييد در گفتار راست‌تر و در برکناري خودتا مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 16:57

دیگران را نمی دانم اما برای من، کاوه زنده تر از زندگی است. آنقدر این را باور دارم که هر صبح می توانم با سلام به خود به سلامتی برسم. این را هم باور دارم که سلامتِ جمله ما رهین سلام آنان است. اصلا ماندگاری و عظمت وطن را به برکت دعای آنان می دانم. تعارف که نداریم. اگر حرمت آنان نبود، حریم ها شکسته می شد. رفتار مدیریتی ماها که نتیجه اش مشخص است. اینکه همچنان با اقتدار، جمهوری اسلامی ایران هستیم و حتی خشکسالی های پرشمار هم ما را از پا نمی اندازد به برکت دعای شهداست. همه شهدا. در این میان برخی نام ها بلند ترند. به اهتزاز پرچم ایران هم که نگاه کنیم، یاد آنان در جان، جهانی از شوق برپا می کند. دراین شمار است هم استانی بلند بالای ما، محمود کاوه. مردی که هرچه می گذرد بزرگتر در نگاه می نشیند. سعه وجودی اش آشکارتر می شود. جغرافیای اثرگذاری اش بیشتر دامن پهن می کند. شاید خیلی ها اسمش را ندانند اما مرامش در جریان مقاومت جهانی تکثیر می شود. این که امام خمینی(ره) پیروزی های جبهه حق را در تحریر درست دفاع مقدس می دید ناظر به نقش آفرینی ممتاز امسال کاوه است. قاطعیت برخورد، مهربانی گسترده، فرماندهی ممتاز، هیمنه اقتدار مدیریت و... همه و همه ذیلِ آموزه تبیینیِ "اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم" در آیه 29 سوره مبارکه فتح، معنا می یابد. او سخت می گرفت بر تفنگ به دستانِ زندگی ستیزی که بر مردم سخت می گرفتند. اوج مهربانی بود با مردم. به این زبان با کردستان سخن می کرد که هنوز بعد چند دهه که از شهادتش می گذرد مردم آن سامان به زیارت مزارش می آیند. رزمندگان جریان مقاومت در برابر جریان تکفیر و تروریسم داعشی، به همان شیوه ای رفتار می کردند که سردار رشید ما کاوه با زندگی ستیزان کومله و دموکرات رفتا مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 7:15

حالِ مان خوش نیست. حال آنکه حق ما داشتن حال خوش است. به حساب آمار های اعلامی دولتیان باشد، نباید یک روز ناخوش در روزگار ما باشد. اما به کف خیابان که می آییم قصه فرق می کند. درست مثل آنچه برای آن مرد اتفاق افتاد و برای من و شما هم کم اتفاق نمی افتد. بگذارید چنین برای تان به تعریف قلم بر کاغذ برم که؛ به هم ریخته بود مرد. تعریف می کرد که در ساندویجی بودم که یک زن در سن یک مادر وارد شده گفت: یک ساندویج کالباس چقدر می شود؟ وقتی از صاحب مغازه شنید، چهل هزارتومان راهش را کشید و رفت. با خود زمزمه می کرد: چهل هزارتومان؟! این چهل هزارتومان را جوری ادا می کرد که برایش خیلی پول بود. برنخورد به کسانی که با یک پرس غذای شان، این مادر یک هفته را می تواند سر کند. مرد می گفت: همان ساندویجی که گرفته بودم کوفتم شد. نمی دانم برخی ها چطور راحت اند وقتی در حوزه مسئولیتی شان ماجراهایی از این دست تکرار می شود. یاد بانویی خود سرپرست افتادم که می گفت، هندوانه میوه ما فقر بود که با قیمت امسال، آن را هم دیگر باید از یاد ببریم. در گروه های بازنشستگان هم کم نخوانده ام که قیمت گوشت به ما ربط ندارد. بالا برود یا پایین بیاید نمی توانیم بخریم با این قیمت ها. راست می گویند. خیلی ها را توان خرید گوشت نیست. این اوضاع را که می بینم یاد دولت روحانی می افتم که تا مقداری اوضاع سخت می شد، از همه طرف بر او سخت می شوریدند و به تیر کلامش می بستند که کجایی و حواست کجاست که باد در سفره مردم می پیچد؟ حق داشتند آن روز. دولت باید در خدمت ملت باشد و جز ارتقای رفاه و تعالی اخلاق و دانش آنان نباید جای دیگر وقت بگذارد. این که آن زمان بیش از انتظار هم طلب می کردند را هم خوشحال مان می کرد. فقط این پرسش می ماند بی جواب که چرا امروز مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 7:15

"... و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانی که دنیا مغرورشان کرد و بهره واقعی خود را به فرومایه‌ترین و پست‌ترین چیزها فروختند و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند و از میان بندگانت، ازاهل شکاف افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین و سزاواران آتش اطاعت کردند، پس با آنان درراه تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت.خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین و عذابشان کن عذابی دردناک..." این ترجمه فرازی است از زیارت اربعین که با عبارتِ "وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ" شروع می‌شود. فکر می‌کنم از فرود بازمان می‌دارد اگر خواندن این را به دانستن و فهمیدن و زیستن ارتقا دهیم.رفتن به سوی حسین(ع) قدم شماری نیست بلکه نفس شماری است به اندازه‌ای که بر نفسِ خود امیر شویم و در شمار بندگان خدا برای خود جا باز کنیم. همان عباداللهی که حسین، علیه‌السلام، پدر شان است در شکوه "اباعبدالله". این راه را با جهل نمی‌توان رفت. علم می‌خواهد که به معرفت رسیده باشد. آن وقت نرفته هم به مقصد می‌رسند. چنان که در کلام فروغی بسطامی هم سراغ شان را می‌توان گرفت آن گونه که می‌گوید:یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصدیک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند.نکوشیدگان البته کوشنده جان و معرفتند. به پای تن نکوشیدند اما به پای سر کوشنده ترینند. آنان که نگاه‌شان فقط به پای تن باشد معلوم است که نمی‌رسند. معرفت هم می‌گوید وقتی مغرور شدگان به دنیا، بد معامله کردند و آن روز در برابر حسین(ع) ایستادند مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 7:15

"ما با شهدا معاصر بودیم و جهاد و ایثار و شهادت و گره‌گشایی‌ها و ایستادگی آنان در مقابل قدرت‌ها را دیدیم، اما نسل جوان، این موضوع را با وضوح و بِداهتی که ما متوجه شدیم، نمی‌بیند." این کلام روشن و تصدیق شده رهبر فرزانه انقلاب است در باره یکی از فرازهای بلند تاریخ انقلاب. ما روزی سعادتمندانه ای از خداوند گرفتیم که در عصری و با نسلی زیست کردیم که با شهادت جاودانه شدند. آنچه نسل امروز به عنوان" علم الیقین" باید در کتاب ها بخوانند را ما در شکوهِ" عین الیقین" دیدیم هر چند "حق الیقین" روزی همان شهدایی شد که ما امروز به همنفسی با آنان افتخار می کنیم. مسئله ای که در این میان هست و حتما باید به جواب برسد این است که نسل امروز از شهدا و از حماسه شان و چرایی میدان داری آن بزرگان چیزی نمی داند. تازه جنگ روایت ها هم دارد سایه بر روایت های روشن می اندازد. اینجاست که به واجبی چون "جهاد تبیین " می رسیم. جهادی روشن گر که آن سایه شوم را از سر منابع نور، دور کند. کلام رهبری، مخاطب خاص خود را هم در بدنه نظام پیدا می کند؛" بنابراین هریک از علما، روشنفکران، دانشگاهیان و صاحبان مناصب دولتی، باید به تناسب جایگاه خود نقش‌آفرینی کنند." نقش آفرینی در تبیین وتدقیق آموزه هایی که یک فرد عادی را در جایگاه ممتاز می نشاند. یک فرد میرا را "نامیرا" می کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با برگزار کنندگان کنگره شهدای اردبیل، با اشاره به نقشی که مجاهدت شهدا در گشودن گره‌ها و برطرف کردن موانع به‌ویژه در هشت سال دفاع مقدس داشت، تاکید کردند:" راه مقابله با جنگ شناختی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی جبهه دشمنان انقلاب اسلامی، استمرار راه شهدا و عمل به درس آنان یعنی مجاهدت، ایستادگی و مقاومت است." آنان مجاهدت کردند. هم در جب مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 15:39

سالِ 1360 سخت‌ترین و حد اقل یکی از سخت‌ترین سال‌هایی بود که ایران و انقلاب از سر گذراندند. تحریم، فرصت‌های ما را حرام می‌کرد. جنگ، آتش در خرمن ما می‌زد. غائله‌های تجزیه طلبانه، هر روز، مشکلی تازه درست می‌کردند. بدتر از همه این‌ها، منافقین مثل گرگ گرسنه پنجه بر صورت زندگی می‌کشیدند. هر روز خبر می‌آمد از ترور، از انفجارو از خیانت. می‌زدند تا در همان تابستانِ 1360، به خیال خود نظام را براندازند و طرحی با رهبری و محوریت خود در اندازند. برای همین بود که برای مردان بلند اندیش نظام، نسخه مرگ می‌پیچیدند. هفتم تیر، ترور شهدای محراب، تا 8 شهریور و... همه خطوط سیاه آن نسخه شوم بود. آنان بهترین فرزندان وطن را به خون کشیدند. فرصت ساز مردانی را از ما گرفتند که اگر بودند قطعا فرسنگ‌ها جلوتر از این بودیم. با این همه، فکر می‌کنم بزرگ‌ترین ضربه‌ای که منافقین با ترور به ما زدند، نه شهادت بزرگان، بلکه ایجاد فضایی بود که بین مردم و مسئولان فاصله انداخت. حفاظتِ واجب شخصیت‌ها در برابرِ ترور، به حجاب افتادن و قرار گرفتن حاجب، میان مردم و مسئولان انجامید. این فاصله هم روز به روز بیشتر شد. شاید برخی از مسئولان هم خوش خوشانشان شد از این دک و پُزِ جدید. از همراهی خدم و حشم. احساس حشمت کردند از این اوضاع ولی کسانی چون رجائی و باهنر و بهشتی و.... حشمت را در میان مردم می‌دانستند. اما دریغ. فاجعه ترور‌های در تکرار همه را از هم دور کرد. نتیجه هم شد این که مسئولی اگر با همه وجود می‌خواست کار کند، براساس شنیده‌ها و گزارش‌های دیگران، از حال و روز مردم آگاه می‌شد. می‌دانیم که میان دیدن تا شنیدن هزار فرسنگ فاصله است. این درست که باید سیستم باشد تا کار‌ها سامان یابد اما سیستم‌ها را هم افراد مدیریت می‌کنند. افرادی مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 44 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 15:39

هفته دولت فقط یک مناسبت تقویمی نیست. نباید به مراسم و مجالسی که دولتیان برپا می کنند بسنده کرد. نباید فقط آن را در شمار دیگر روز ها که به تجلیل از قشری نام بردار می شود، نگریست. بلکه باید به احترام مردانی تمام قد برخاست که خواسته خود را با خدا تنظیم کردند و به شأنی رسیدند که جز با شهادت نمی شد تبیین کرد. باید رفتار ها را با ترازی که آن ها نشان دادند متناسب سازی کرد. به ویژه باید دولتیان و کارگزاران اجرایی نظام را به الگو برداری از آن رادمردان خواند. اینجا فراتر از رئیس جمهور و نخست وزیر، سخن از رجائی است و باهنر، که هرچه قلم هنر داشته باشد، باز نمی تواند جز گوشه ای از رجاء و امیدی که آن ها در میان مردم ایجاد کردند را بیان کند. گوشه ای که آهنگ خدا را به ساز می آورد برای سازمان دادن انسان به قاعده ایمان. آن ها را از دیرباز در کنار هم به یاد می آوریم. به حقیقت نیز، آن ها دو تن بودند که به دو نماد از یک مکتب تبدیل شدند. مکتب خلاقیت و اخلاق، عبادت و عبودیت، خدمت بی منت. مجاهدت و ایثار. شهادت هم نه تنها آن ها را نقطه پایان نگذاشت که در آغاز جاودانگی قرار داد. در شأنی که هرکس می خواهد به جاودانگی برسد باید آن ها را الگو قرار دهد. شاید بتوان همین را از جمله فلسفه های نام گذاری ایام شهادت آن ها به عنوان هفته دولت شمرد. در این هفته نام محمد علی رجائی و محمد جواد باهنر چونان سرمشق در اول دفتر تحریر می شود تا آزادگان و آزادباوران، رفتار خود را بدان تراز نظم دهند. نظمی چنین است که نه تنها خود فرد را که کشور را هم نسقی نو می دهد. بدون رفتاری چنین، هیچ اتفاق مبارکی نمی افتد حتی اگر به شعار هزار با ر بیشتر آن ها را مطرح کنیم. طرحِ عملیاتی آن ها در زندگی است که رونق می بخشد. چنین است که باید مرا به هدایت مدام مفتخر فرما!...
ما را در سایت مرا به هدایت مدام مفتخر فرما! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azad313 بازدید : 35 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 15:39